شاهزاده و دختر گدا♠️ 10

_ من همه جیز رو درمورد تو میدونم ایزابلا !

من : از کجا همه چیز رو درمورد من میدونی!؟

سکوت میکنه و با چشم های سردش عمیق نگاهم میکنه نتونستم زیر سنگینی نگاهش طاقت بیارم و سرم رو انداختم پایین.

صدای پوزخندش رو میشنوم و با حرس سرم رو برمیگردونم به سمت پنجره کالاسکه ..چرا باید شخص پولداری مثل این همه چیز رو درمورد من بدونه ؟

راستی سرباز ها بهش چی میگفتن!؟ عالیجناب!؟! مگه اون کیه که سرباز ها اینجوری صداش میکردن و ازش میترسیدن؟! صدای دیوید منو از افکارم خارج کرد.

دیوید: وقتی به قصر رسیدیم تو میشی خدمتکار شخصی من ..اماندا همه چیز رو بهت یاد میده . فقط وای به حالت اگه کاری رو اشتباه انجام بدی اون وقت هست که زندت نمیزارم

من :اوه خیلی داری خیال بافی میکنی! من خدمتکار شخصی تو نمیشم. مگه تو خواب ببینی که همچین اتفاقی بی افته .

_ تو خواب که نه ولی تو واقعیت میبینم ..ببین کوچولو هنوز یادم نرفته که داشتی فرار میکردی و اسبم رو دزدیدی !

_ من اسبت رو ندزدیدم این رو تو گوشت فرو کن! بعد واقعا انتظار داشتی که بمونم ک شلاق بخورم!؟

_ نه فکر میکردم که فرار کنی برای همین سریع پیدات کردم ! ببین دختر تو دو راه بیشتر نداری یا خدمتکار شخصی من میشی یا..

من: یا چی؟

نگاه سردی بهم میکنه و نفس عمیقی میکشه و میگه:

_ به جای پول اسبم هرشب باید به اشرافی که تورو میخوان سرویس بدی و پول اسبم رو بهم برگردونی.

با تموم شدن حرفش دستم رو بالا بردم تا سیلی توی گوشش بزنم که دستم رو توی هوا میگیره و فشار میده

من: اخ ..وحشی دستم رو ول کن ..آییی ولم کن دستم خورد شد

_ داشتی چه غلطی میکردی!؟ هان!؟

من : همون غلطی که داشتی میدیدی . با چه رویی اون حرف رو به من زدی!؟ من رو با دخترای اطرافت که این کارا براشون عادیه یکی ندون ! من اگه میخواستم همچین کاری بکنم هیچ وقت از تو بازار برده فروش ها فرار نمیکردم

_ خب پس راه اول رو انتخاب کردی.

من : مگه چاره دیگه ای هم دارم؟!

_ اره انتخاب راه دوم

من : هه عمرا همچین کاری رو بکنم

_ پس بشین سر جات انقدر هم غر نزن

سرم رو به سمت پنجره کالاسکه برمیگردونم و میخوام پرده هاش رو کنار بزنم که نمیزاره.

_ پرده ها رو کنار نزن

من : چرا ؟ توی کالاسکه خیلی تاریک و دلگیره

_ من اینجوری دوست دارم باشه

من : ولی من اینجوری دوست ندارم

_ فعلا مجبوری دوست داشته باشی

من : تاحالا کسی بهت گفته خیلی زورگویی؟

_ اره

من : کی گفته؟

_ تو ! بقیه جرعت زبون درازی برای من رو ندارن.
........................
*«like=لایک»*
دیدگاه ها (۰)

شاهزاده و دختر گدا♠️ 11

شاهزاده و دختر گدا♠️ 12

شاهزاده و دختر گدا♠️ 9

مدل جذابم✨ پارت 10

اگه بهشون سیلی بزنی✨چویا☆این روزا دیگه خیلی زیاد مس'ت میکرد ...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۹#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط